نبرد ثنا با مامانش
سلام این هفته جنگ سختی بین من و انگشت شصت ثنا در گرفت. آخه تقریبا از 4ماهگی شصت دست راستشو میمکه که انگشتش یه مقدار پهن تر و هم باعث یه زخم بزرگ روی شصتش شده اول تصمیم گرفتم ببندمش شب اول یکم بیتابی کرد اما صبح با تعجب دیدم شصت راستش تو دهنشه و با اجازتون اون شصتشم بستم و لی کم نیوردو انگشت اشاره مکید و با بستن اونم انگشت سوم میمکید و تازه خیلی هم کلافه بود چون تقریبا هر دو دستش بسته بودن و نمیتونست هیچ کاری بکنه بعد که دیدم این روش بیفایدس چون شروع به خوردن باند دستش کرده بود دستشو باز کردم و یه داروی خیلی تلخ از عطاری گرفتم اسمش صبر تلخ بود ولی با کمال تعجب د...
اخبار جدید
سلام دوست جونیها من الان قریب به یک هفتس تو ترکم(البته بزرگترین جرم من انگشت مکیدن بود) برام دعا کنید هر چه زودتر از اکیپ معتادین گمنام خارج بشم ...
نویسنده :
مامان ثنا
23:55
دندون درد
سلام وای از دست این دندون درد و تب بچه ها که گریبان همه مادرها رو میگیره و هیچ کاریشم نمیشه کرد امروز ثنای من خیلی بی حال بود الهی مامانش بمیره فقط میگفت اوه( یعنی یه جاییم درد میکه) ولی وقتی میپرسیدم کجات درد میکنه نمیتونست بگه دندونم اذیته الهی مامان قربون دختر صبورش بشه صورتش از طب تمام قرمز شده بود خدا کنه تا فردا خوب بشه ...
نویسنده :
مامان ثنا
23:23
مسابقه خواب یک فرشته
عزیرکم برای یه مادر خیلی سخته از عکسای قشنگ دخترش یکی رو انتخاب بکنه. خواب تو همیشه در اوج معصومیته برای من همیشه نه تنها خواب بلکه تو ذات فرشته گونه ای داری ...
نویسنده :
مامان ثنا
23:21
یه زنگ خطر
سلام دیشب یه اتفاق افتاد که خدارو شکر به خیر گذشت تخت من و گهواره ثنا خانمی کنار هم و عزیز مامان دیشب تو خواب از گهوارش اومده بود بیرون وکنار دست من خوابیده بود منم که از همه جا بیخبر بودم یدفعه با یه صدای بلند از خواب پریدم و دیدم ببببببببببببببله ثنا وسط تخت و گهواره نقش زمین شده کلی ترسیدم ولی خدارو شکر چیزیش نشده بود و دوباره زود خوابید ولی مامانی تا صبح از ترس دیگه خوابش نبرد. عزیز دل مامان نگفتی اگر یه تار مو از سرت کم بشه مامان از غصه میمیره ...
نویسنده :
مامان ثنا
23:20
دل نوشته یه مامان بد
سلام به همه مامانا امروز خیلی از دست خودم ناراحتم آخه ثنای مامان همش بهونه میگرفت (فکر کنم حوصلش سر رفته بود ) منم که کلی کار داشتم سرش داد کشیدم خدا مامانتو بکشه تو دختر نازم آروم بغض کردی و رفتی تو اتاقت یه عالمه گریه کردی الهی مامانت لال بشه که دیگه سر دختر نازش صداشو بلند نکنه عزیزم امیدوارم وقتی بزرگ شدی و داری وبلاگتو میخونی منو بخشیده باشی البته به جبران کار اشتباهم قول میدم امروز ببرمت پارک ...
نویسنده :
مامان ثنا
17:09
آخرین خبر از ثنا خانم
سلام هاله ها و هایی ها و ... چند روزی وبلاگم سپردم به مامانی اونم هرچی خودش دوست داره مینویسه منم اومدم اخباز تازه از خودم بدم الان من به مدت 3 روزه که شیر خشک نمی خورم و دیگه یه خانم کامل شدم تازه قراره در یه اقدام از پیش طراحی شده از خوردن انگشت شصت هم محروم بشه مگه نشنیدین تو این زمونه مال خود خوردن حرومه برام دعا کنیدکه ترک خیلی اذیتم نکنه چون تقریبا 1.5 ساله هست که به شصتم معتاد شدم تا روزی دیگر و خبری تازه همه هاله ها و هایی های مهربون به خدا می سپارم. ...
نویسنده :
مامان ثنا
18:03
اولین روز بارانی
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم. دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش کرده بودی چتر آورده بودی من غافلگیر شدم سعی میکردی من خیس نشوم شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد میکنه حوصله نداشتی سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد . . . و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ با یک چتر اضافه اومدی مجبور بودیم برای ای...
نویسنده :
مامان ثنا
0:30
کفر دکتر شریعتی
دکتر شریعتی پريشانم، چه ميخواهي تو از جانم؟! مرا بي آنکه خود خواهم اسير زندگي کردي. خداوندا! اگر روزي ز عرش خود به زير آيي لباس فقر پوشي غرورت را براي تکه ناني به زير پاي نامردان بياندازي و شب آهسته و خسته تهي دست و زبان بسته به سوي خانه باز آيي زمين و آسمان را کفر ميگويي نميگويي؟! دنباله این شعر بسیار زیبا را در ادامه مطلب حتما ببینید خداوندا ! اگر در روز گرما خيز تابستان تن...